اشک مولا

  • خانه 
  • نماز گل 
  • تماس  
  • ورود 

معامله با خدا

15 اردیبهشت 1396 توسط اشک مولا

حکایت پند آموز از بهلول
مردی مسجدی ساخت. بهلول از او پرسید : 

مسجد را برای رضای خدا ساختی یا اینکه بین مردم شناخته شوی؟

مرد پاسخ داد : 

معلوم است برای رضای خداوند!

بهلول خواست اخلاص مرد را بیازماید

در نیمه های شب بهلول رفت و روی دیوار مسجد نوشت این مسجد را بهلول ساخته است

صبح که مردم برای ادای نماز به مسجد آمدند نوشته روی دیوار را میخواندند و میگفتن خدا خیرش بدهد

مرد طاقت نیاورد و فریاد سر داد ایهاالناس بهلول دروغ میگوید 

این مسجد را من ساختم 

من از مال خود خرج کردم و شما او را دعای خیر میکنید!

بهلول خندید و پاسخ داد

معامله تو باخلق بوده نه با خالق

بیایید در زندگیمان با خدا معامله کنیم

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

اشک مولا

کاربران آنلاین

  • نورفشان

رتبه

    آمار بازدید

    • من یک ایرانیم و از اعتقادتم دفاع خواهم کرد ...
    • اقای تنهایم..........
    • میلاد کریمه اهل بیت را به دوستان وبلاگی تبریگ میگم
    • ایثار گری

    ☼ ساخت کد صوتی مهدوی برای وبلاگ ☼
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس